یه چند تا عکس شب چله ازت گرفتم ولی یادم رفته از تزئین و میوه و شیرینی شب چله بندازم خونه عزیز جونت مهمون بودیم برای خاله جونت هم نامزدش کادوهای شب چله را آورده بود ...
یه سری از عکسهای چهار و پنج ماهگی الینای نازم تو پنج ماهگی دیگه شروع به غلطیدن کردی و از چهارماهگی صدا در میاری وقتی من یا بابات برات شعر میخونیم یا باهات صحبت می کنیم با ما همزمان شروع به صدا در آوردن میکنی و مثلاً میگی ( آآآ..) ...
خونه مامان جون که رفته بودیم (آباده) اونجا شما سرما خوردی آقا جونت دوتا روسری برای شما خرید تبریز هم که اومدیم تا مدتی روسری سرت می کردیم که مبادا سرما بخوری ...